دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس/ کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا/ قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست/ قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا؟
مقالات
جدیدترین مقاله تحت عنوان “پرتقال، کوکی نمی شود! رویکرد مهندسی با طبیعت و جامعه چه کرد؟” زندگی انسانی یعنی بازکردن مجراهای مختلف در ذهن. کسی که فقط چکش در اختیار دارد، همه دنیا را میخ میبیند. (ایبرهم اچ. مزلو) با
دلنوشته ها
روانم کاهیده شده بود. آزردگی به هیاهوی باد بی نیازی تنیده بود. به خواب رفتم. خوابی در قعری ناپدید و در سکوت پرطپش دیروز. آذرخش زمان بر جانم چکید. در همان کوی، روبروی همان خانه. همان درِ سبز کم فروغ.
اشعار
زمانۀ کسوف است. صدای بانگ گام هایی که به گل فرو میرود و اشک هایی که از درون این بانگ برمی خیزد بیشتر به گوش میرسد! در ژرفای قرنی چنین تیره که بشر در میان سندان و پتکِ بی معنایی