چریکه‌ی تارا

011ششش
فیلم چریکه (حماسه) تارا، به گمانم فیلمی بسیار ملی و ارزشمند است. البته مشابه این نوع روایت سینمایی در سینمای مشرق‌زمین کم نیست ( همانند فیلم افسانه ماه و باران در سینمای ژاپن). علی ای حال، از آن دسته فیلمهایی است که بعد از پایان آن حس کردم چیزی بر من افزوده شد.
۱- ایرانیان در طول تاریخ هر گاه در دو راهی زندگی و مرگ قرار گرفتند (برخلاف دیگر کشورهای همسایه و شاید برخی ملل دنیا) زندگی را برمی‌گزینند: در دو راهی دین و زندگی، پادشاه و زندگی، حکومت و زندگی. و هرجایی اندک بوی مرگ و نازندگی به مشام برسد، ایرانی دور می‌شود.
۲- تارا روایت تمثیلی و حتی فراواقع گرایی از حافظه تاریخی ایرانی است. تارا که از طریق سرباز تاریخی به ناخودآگاه تاریخی پیوند خورده به دنبال زندگی است و تضاد رنگ‌های لباس او با خواهران آشوب به شدت نمایانگر این سویه حیات و زنده‌بودن است. برای مثال، وقتی مراسم تعزیه در روستا در حال جریان است، تارا شیونی برای ازدست‌داده‌ها نمی‌کند. برای زنی که عاشق زندگی است، شیون و زاری محلی از اعراب ندارد. تارا به دنبال عشقی است که زندگی را تداوم بخشد. نه آن عشقی که برای داشتنش باید به شیوه مَرد تاریخی مُرد. تارا از دل رنج آمده و به دنبال آرامش است.
۳- داستان رویاگونه تارا در برخورد با سرباز تاریخی و همچنین بازگشت مستمر به سطح واقعی (زندگی و تعامل با مردم روستا) و کش و قوس او با این دو سطح نهایتا به سود دومی و قبول پیشنهاد قلیچ و انتخاب زندگی می‌انجامد.
۴- از طرفی و در سطح تحلیل روانشناختی و کهن‌الگویی، به نظر می‌رسد تارا به نوعی همزمان نماد زن و زمین و مادر است که با عناصر مادینه طبیعت یعنی جنگل و دریا پیوند دارد. لذا شاید بتوان گفت که تارا تجسم مادر طبیعت، مام وطن و ماده تاریخ است.
۵- تارا دنبال ریشه‌های تاریخی و ملی خود از دل دریا و در مواجه با سرباز تاریخی است و این شاید وجه پررنگ ملی این فیلم باشد.
۶- انتخاب قهرمان این فیلم در قالب یک زن قدرتمند و مستقل و دارای زیبایی‌های اثیری و تابناک خود نمایانگر و تجسم زندگی و حیات ایران‌زمین است. زن نماد زندگی و باروری است و بیضایی به خوبی از این‌نماد سود جسته است. حتی مرد تاریخی عنصر مادینه‌اش را در تارا می‌یابد و تارا نیز عنصر نرینه‌اش را در شمشیر دارد که در پیوند با مرد تاریخی‌است.
این فیلم که سراسر نماد است از جمله دریا، شمشیر، جنگل، رنگهای لباس، مزرعه، دف، اسب، مراسم تعزیه، عناصر اقلیدسی و …،  نکات بسیار عمیقی دارد که شاید باید سطرهای بسیاری نوشت و نگاشت.