تبارشناسی وقایع تروریستی اخیر در پاریس

«این مطلب در بخش یاداشت و تفسیر وب سایت شبکه خبر انتشار یافته است.»

نتانیاهو در تظاهرات پاریس

«حنظله[1] امضای من است. من در یک گرداب، این کودک را متولد کردم و به مردم تقدیمش کردم. اسم او حنظله است و به مردم قول داده تا جز حقیقت نبیند و نگوید. حنظله چاق نیست، شاد نیست، آرام نیست و هرگز شبیه کودکان نازپرورده هم نیست. دستان او در پشت سرش به هم جفت شده‌ که شاید نمادی از عدم پذیرش باشد در زمانی که راه حلها به شیوه آمریکایی آماده و در اختیار ما هستند!»
 مشاهده بینامین نتانیاهو در صف اول تظاهرات ضدتروریسم در پاریس، تداعی کننده بخش های مهم و البته طعنه آمیزی از تاریخ است.به دهه 90 میلادی بازمی­گردیم؛مذاکرات و توافقات اُسلو در سال 1993 میان رژیم صهونیستی و طرف فلسطینی، به مخالفت­های شدید و پر سر و صدایی انجامید. رهبران لیکود و طرف­ های ملی­ گرای جناح راست، اسحاق رابین را به شدت مورد حمله و طعن قرار دادند. دیری نگذشت که بعد از معاهده دوم اُسلو، هزاران تظاهرکننده در میدان صهیون در بیت­­ المقدس گرد هم آمدند. در آن زمان، بنیامین نتانیاهو رهبر حزب لیکود نیز در میان تظاهرکنندگان بود و راهپیمایان تمثال رابین را در یونیفرم “اس­ اس” حمل می­کردند. نتانیاهو سخنرانی تحریک آمیزی کرد و درست یک ماه بعد از آن تظاهرات، یک متعصب یهودی ملی- مذهبی رابین را ترور کرد.این طنز تلخ تاریخ است که ناجی علی کاریکاتوریست فلسطینی در سال 1987به دست تروریسم دولتی رژیم صهیونیستی در لندن کشته شد و اینک نخست وزیر رژیم صهیونیستی بعد از ماجرای حمله به دفتر هفته نامه فکاهی شارلی ابدو و بعد از قساوت­ها و جنایاتی که در تابستان 2014 در غزه مرتکب شده، در تظاهرات ضدتروریسم پاریس سینه چاک می­کند! حال سوال این است که چرا سیاست خارجی دولت های غربی این چنین ناکارآمد شده است و دخالت های آنان در دیگر کشورها موجب بروز ضربات شدیدی از سوی دست نشانده هایشان می شود؟
برای پاسخ به سوال فوق ابتدا به قرن 19 بازمی گردیم. هاینریش هاینه، ادیب آلمانی سده نوزدهم، که سال­های بسیاری را در تبعید گذراند در سال 1834 پیش­بینی قابل‌توجهی کرد. وی در اثر مشهور خود «تاریخ دین و فلسفه در آلمان» با عبارات و جملاتی تامل‌برانگیز و تکان­دهنده آینده اروپا و آلمان را تبیین می کند. وی معتقد است که مسیحیت به نوعی آن خوی جنگ‌ طلبی اروپاییان را تعدیل کرده است، اما به واقع نتوانسته آن را از میان برد. همیشه فکر مقدم بر عمل است همان طور که برق مقدم بر رعد. رعد اروپایی و امریکایی در دهه های گذشته مدام در حال ستیزه جویی است؛ گاهی با جنگ های مستقیم، گاهی با ساختن دست نشانده های دولتی و یا گروه های تروریستی و گاهی هم در ظاهر کاریکاتورسازی و توهین به باورهای دیگر ادیان. آنها برخلاف مدعیاتشان درباب مدارا و تساهل، مدام ارزش ها و اصول جوامع مختلف را زیر پا می گذارند و توجهی به روحیات و باورهای ملل مختلف ندارند. البته تاریخ گواه این است که متأسفانه واتیکان خیلی دیر و بعد از گذشت قرن ها، بیانیه 1965 را در باب احترام به دیگر ادیان صادر کرد[2] که این خود می تواند جای تأمل و پرسش باشد.
کشتار اخیر در پاریس نتیجه دخالت های نامعقول در عرصه بین المللی و البته عبرت نگرفتن از تاریخ است. اوبر ودرین وزیر امور خارجه فرانسه در سال های 1997-2002، در کتاب خود تحت عنوان «در ادامه تاریخ» با شجاعت تمام نکته تامل­ برانگیزی در مورد کشورش مطرح می­کند. او اظهار می­دارد که باید بدون سانسور و غرض ورزی همه قسمت­های تاریخ فرانسه را شناخت و مورد بازبینی قرار داد. منظور و مقصود ودرین روشن است. وی معتقد است باید از گزین­ کردن و سانسور برهه­ هایی از تاریخ دست برداشت و درباره همه بخش­های سیاه و سفید آن به یک اندازه بحث کرد و تیغ نقد را بر همه جای آن کشید. باید از سکوت و بی­ اعتنایی درباره برخی وقایع دست کشید و کربت و کرامت را با هم دید. باید از ماجراهایی مثل قتل­ عام پروتستان­­ها در قرن 16 میلادی (سن بارتلمی)، استعمارگری، برده ­داری، شورش های 1914-1918، حکومت ویشی و جنگ الجزایر هم سخن گفت.لحظه­ های تراژیک در تاریخ فرانسه کم نبوده است و این کشور روزهای تاریکی را در افراط گرایی و خشونت به خود دیده است. اما علت اصلی کشتار اخیر در این کشور را باید در نوع سیاست ورزی ها و تصمیم گیری های فرانسه و دیگر دولت های غربی در فضای بین الملل جستجو کرد.
بی تردید (Realpolitik) در عالم سیاست عملاً مهمترین و پایدارترین نظریه روابط بین الملل است و جایگاه این نظریه در سیر تحول و تطور نظریه ­های روابط بین الملل بی بدیل بوده است. اما این سنت دیرین علی­ الخصوص بعد از جنگ جهانی دوم دیگرجوابگوی کنش­ های دولت های غربی و انتظارات آنان نیست.در سالیان اخیر می­ توان گفت که مفهوم منافع ملی – که در ذیل این مکتب قرار دارد – دچار واژگونی های خطرناکی شده است. اروپا و امریکا در سالیان اخیر مدام درصدد این بودند که منافع ملی خود را با وسیله­ ای به نام گروه­های تروریستی حفظ نمایند و با آشوب و بلوا در کشورهای هدف، آنها را برای پیشبرد اهداف اقتصادی و سیاسی خود تحت فشار قرار دهند. آنها با تیغ دادن در کف زنگی مست و تیز کردن شمشیر ظالم درصدد دستیابی به منافع ملی و بین­ المللی خود بودند ولی حال دامنه این آشوب­ها به خیابان­های فرانسه کشیده شده است و ترور و وحشت اینک قلب اروپای آرام را نشانه گرفته است.اینک مبرهن است که اصول سیاست خارجی فرانسه و دیگر دولت های غربی یقیناً کارکرد گذشته را ندارد. عقلانیت ابزاری، برداشت های ذهنی از محیط بین المللی و سیاست­های غیرشفاف برای حفظ امنیت و منافع داخلی به قیمت ناامن کردن محیط خارجی، چیزی جز متکثرشدن محورهای تروریسم در طی دهۀ گذشته دربرنداشته است.
ناگفته نماند که اصولاً واکنش غربی ها به حملات تروریستی در جهان به شدت نژادپرستانه و تبعیض آمیز است. اگر کشتار، عملی غیرانسانی است پس چرا دربارۀ نسل­ کشی در میانمار، سوریه، عراق و غزه محکومیتی صورت نگرفت؟ گویی که فقط شهروندان اروپایی و امریکایی حق حیات دارند و مردم دیگر نقاط دنیا علی­ الخصوص خاورمیانه در حکم شهروند محسوب نمی شوند.البته تاریخ بعد از جنگ جهانی دوم ثابت می کند که در نظر اروپا و امریکا، محکوم کردن فقط زمانی معقول است که با منافع سازگار باشد. سیاست خارجی کشورهای اروپایی و امریکا در سال های اخیر بر مبنای منازعه رقیق [Low Intensity Conflict)[3) است؛ بدین معنا که هزاران نفر بمیرند اما نه باآن سرعتی که ناگهان با یک بمب اتم کشته شوند. بطن یک کشور را آلوده می­کنند، غده معیوب می­کارند و بعد تماشا می­کنند که چطور مثل قانقرایا رشد می کند. متأسفانه در دنیای امروز، حقیقت چیز دیگری است. حقیقت برمی­گردد به اینکه امریکا و اروپا چه دریافتی از نقش خود در جهان دارند و چگونه می خواهند این نقش را ایفا کنند!
  1. حنظله (سیب تلخ) یک شخصیت کارتونی برساخته ناجی علی کاریکاتوریست فلسطینی است که نماد سرنوشت اندوهبار آوارگان فلسطینی است.
  2. بیانیه Nostra Aetateبه معنای «در دوران ما» که در 28 اکتبر 1965 و بعد از رأی گیری داخلی در واتیکان، توسط پاپ پل ششم صادر گردید.
  3. اصطلاحی از هرولد پینتر، نویسنده و نمایش نامه نویسضدامپریالیسم و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 2005.