«تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی، همت کن/ و بگو ماهیها، حوضشان بیآب است/ باد میرفت به سروقت چنار/ من به سروقت خدا میرفتم.»
خبر ارتحال مهندس حسین شیخ الاسلام در واپسین روزهای این سال پرمحنت، موجب تأثر و تألم فراوان گردید. این بزرگ مرد فرزانه با زیور تقوی، تواضع و اخلاص و با روحیه ای کمیاب، سالهای متمادی در عرصه بین الملل نظام جمهوری اسلامی ایران نقش مؤثری ایفا نمود. مدیر شریف و دیپلمات نجیبی که تصمیم هایش دائماً موافق صلاح و منتج به خیر و فلاح بود و گرچه حضورش در دانشگاه آزاد اسلامی اندک بود اما مجموعه دانشگاه را معطر و دِماغ معاشران را تَر نمود.
محبت ثمرۀ معرفت است و گوهر زندگی و گنج پایندگی جز در محبت هویدا نمی شود. انسان هایی همانند حسین شیخ الاسلام که بلندنظرند و چشمه جوشان محبت در وجودشان جاری است، گوهر زمانه اند. او در راستای تحققِ آرمانهای خود، سختیها و تلخی ها را به جان میخرید و به رغم مواجهشدنِ با انواع بادهای ناموافقی که میوزید، تن به مهر می سپارید و دل به عشق؛ و مجدانه از پی تحققِ اهداف خویش روان میشد و بدین نحو به رنجهای پیرامونی معنا میبخشید. دانشگاه آزاد اسلامی بخت یار بود که چنین نیک مردی از صلحای سابق الانعامِ قوم (با اصرار آقای مهندس شیخ عطار) مدتی در این مجموعه حضور پیدا نمود تا از نفس گرم ایشان و یاری معنوی آن بزرگوار بهره مند گردد و یقیناً بر جریده عالم، دوام محبت و نجابت وی ثبت خواهد شد.
در ختام این نوشته و برحسب ادب و وفا، بر خود لازم و واجب می بینم که یاد و خاطره همکاری با این مرد نجیب و نیک طبع را گرامی بدارم و حدیث نفس خویش را بر آفتاب می افکنم و می گویم که «تو ژرفی و صفوت برکه های زلالی». اینجانب ضمن عرض تسلیت ضایعه درگذشت این شخصیت والا، از درگاه ایزد منان، رحمت واسعه برای آن مرحوم و صبر برای خانواده مکرم ایشان مسئلت مینمایم.
«به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنيد/که مي رويم به داغ بلندبالايي»