زبان آلوده

این مقاله در مجله چشم انداز ایران، شماره 108(اسفند و فروردین 97) به چاپ رسید.

lblbanner

«أحسَنُ الكَلامِ ما زانَهُ حُسنُ النِّظامِ و فَهِمَهُ الخاصُّ وَ العامُّ»
«نیکوترین گفتار، کلامی است که منطق و نظم، زیبایش کرده باشد و برای خواص و عوام، قابل فهم باشد.»
امام علی (ع)
زبان وسیلۀ ارتباط بشر با جهان پیرامون و ایجاد کنش متقابل است تا بتوانیم معنا، احساس، خواسته، افکار و ایده­ هایمان را به دیگری منتقل کنیم و مراد و مقصود خویش را تفهیم نماییم. در این میان، آنچه مهم است توجه به شفافیت نحوۀ بیان است. قطعاً اگر کلمات و جملات­ مراد به مقصود نباشد، زبان دچار آلودگی معنایی می­گردد و کارکرد اصلی خود را از دست خواهد داد و به ابزاری ابهام­ ساز مبدل خواهد شد. اما شاید نکتۀ اساسی این باشد که ابعاد و ویژگی­ های اصلی یک زبان آلوده چیست؟
زبان آلوده زبانی است که موجب اختلال در ارتباطات انسانی، تضییع توانایی شناخت و تبعید حقیقت می­شود. پیشتر وقتی صحبت بر سر آلودگی زبان می­شد، عموماً مراد آلودگی اخلاقی زبان بود؛ آلودگی‌هایی نظیر دروغ‌گویی، افترا، تملق، اهانت­، درشت‌گویی و فحاشی. در این میان، این عالمان اخلاق بودند که در نوشته‌های خود به نحو مستوفی، آدمیان را از شرّ آفات زبان برحذر می­داشتند. این نوع آلودگی زبانی میان ایرانیان در طی قرن­ های گذشته مایۀ شگفتی سیاحان، شرق­ شناسان و متفکران داخلی و خارجی شده است. یاکوب ادوارد پولاک در قرن نوزدهم میلادی و در دورۀ قاجار به عنوان پزشک و استاد اروپایی دارالفنون، گزارش قابل تأملی از روحیۀ زبانی ایرانیان ارائه می­دهد. وی در کتاب خود تحت عنوان «ایران و ایرانیان» می­نویسد که سخت مفتون رفتار مؤدبانه مردم تربیت­ شدۀ ایران شده است اما متأسفانه آرام­ آرام پی­ می­ برد که تزویر، دروغ و فریب در پس این رفتارهای انعطاف ­پذیر پنهان است. چنین اظهارنظرهایی در باب روحیات خُلقی و زبانی ایرانیان از سوی سیاحان و متفکرانی نظیر ژان شاردن، جیمز موریه، منتسکیو و همچنین نویسندگان ایرانی­ای نظیر جمال­زاده، مهدی بازرگان، محسن ثلاثی و … گزارش شده است.
امروزه بُعد دیگری از آفات کنش زبانی ما به­شدت پررنگ شده است که می ­توانیم آن را در قالب آلودگی منطقی زبان طبقه­ بندی کنیم. آلودگی منطقی زبان در واقع نافی قواعد منطقی و عقلی است. به­ کاربردن مغالطات، تناقض‌گویی، دشوارگویی، سخن بدون استدلال، ناهم‌خوانی مقدمات با نتیجۀ سخن، واژه‌های مبهم و نامفهوم از جمله آلودگی ­هایی است که زبان را از مسیر درست به کج­راهه می‌برد و امکان شناخت را مخدوش می ­سازد. در یک ارتباط آلودۀ زبانی، به‌جای آن‌که مقصود و مراد به درستی منتقل شود، شوره­ زاری از بی­ معنایی با مقاصد فریبکارانه و فضل­ مآبانه به­ وجود می­ آید که قطعاً با کارکرد اصلی زبان مغایرت دارد. در چنین حالتی، قطعاً زبان از ابزار روشنی­ بخش به ابزاری برای فریبکاری و در حالت افراطی به ابزاری هذیان­ گو تبدیل خواهد شد. سخنانی که در وهلۀ اول نامعقول نیستند اما با کمی تأمل می­توان به بی­ معنایی و میان­ تهی­ بودن آنان پی برد. البته در این حالت تنها چیزی که مدنظر گوینده است شانه­ خالی­ کردن از زیر بار تعهد نسبت به حرف‌هایی است که می‌زند. به بیان ارسطو در کتاب «ریطوریقا (فن خطابه)»، استفاده از کلمات مبهم صرفاً به کار سوفسطاییان می­آید و هدفی جز گمراهی شنونده ندارد. مخاطب با شنیدن سخنان بی­ پیرایه و شفاف یقیناً متقاعد­ خواهد شد و کلمات و عبارات تصنعی و لفاظانه، حس شک، تردید و ناامنی را در مخاطب ایجاد خواهد کرد.
اکثر مدیران و مسئولان دولتی کشور در سطوح میانی و بالا به این آفات زبانی دچارند. استفاده ­های بیجا و فراوان از واژه ­ها و تعابیر نخ­ نمایی همچون راهبرد، چشم­ انداز، استراتژی، چابک­ سازی، کارگروه، توانمندسازی، فرهنگ­سازی، اسناد توسعه­ ای، دانش­ بنیان، اصالت­ سنجی، مأموریت­ گرا، مزیت­ گرایی، برندینگ، هم اندیشی، چالش، رهیافت، پایش و… قطعاً از آلودگی­ های زبانی است و این کار جز اینکه افکار عمومی را در معرض تاخت و تاز ابهام‌ها، ایهام‌ها، تردید‌ها و تشکیک‌ها قرار می‌دهد عواید دیگری ندارد. مصاحبه­ ها، نطق­ ها، بحث ­و جدل­ها، بیانیه‌ها، گزارش‌های رسمیِ دولتی از طیف­ های مختلف فکری و سیاسی در یک چیز مشترکند و آن، فقدان حتی یک واژۀ نو و نامبهم است. جای شگفتی نیست که نایجل واربرتن در کتاب عمیق و خواندنی «اندیشیدن» مدخلی تحت عنوان «پاسخ سیاستمدار» دارد که در ذیل این مدخل به بی­ ربط ­گویی، مطول­ گویی و غیرشفاف­ گویی اشاره می­ کند که نشانۀ بی­ اخلاقی زبانی و خودداری از پذیرش مسئولیت است. امیل دورکیم، جامعه­ شناس فرانسوی، معتقد است که اخلاق مبتنی بر وجدان جمعی است. یک گروه، یک جماعت یا کل جامعه نوعی وجدان جمعی دارند که سرچشمۀ اخلاق است. این وجدان جمعی در وضعیت نهادها و ساختارهای اجتماعی ریشه دارد. پایۀ اخلاق، تجربه­ های حسی روزمرۀ مردم است و اصولاً تجربۀ زیسته اساس خلقیات است. حال ما وقتی صحبت می­ کنیم، می­ نویسیم، معامله می­ کنیم، یا اظهار عقیده می­ کنیم چه تجربه­ های زیسته­ ای داریم؟ تجربه­ های زیستۀ ما پایه­ ای برای شکل­ گیری سرمشق­ های زندگی می­ شود که همان ارزش­ها هستند و ارزش­ها خود نُرم­ها و هنجارها را می­ آفریند. بنابراین منشأ کنش زبانی آلوده، تجربۀ زیستۀ اجتماعی است؛ تجربۀ زیسته­ ای که شامل فردگرایی، منفعت­ طلبی، ثروت­ اندوزی و اسطوره­ باوری است، قطعاً در اشکال و قالب­ های مختلف آلودۀ زبانی تجلی پیدا خواهد کرد.
ذکر این نکته حائز اهمیت است که رسانه ­ها نیز بر این آلودگی زبانی افزوده ­اند. رسانه­ ها با انجام مصاحبه ­ها و گفتگوهای کلیشه ­ای و غیرسنجش­گرانه با مدیران و مسئولان ارگان­های مختلف، اوقات ما را به نوعی اشغال کرده­اند و به جای دیالوگ (حضور) واقعی و اصیل میان رسانه (به عنوان نمایندۀ مردم) و مدیران و مسئولان، نوعی ارتباط (امر حاضر) گنگ و کلیشه­ ای برقرار ساخته ­اند. ما با واژگانی بی­ معنا، با تصاویری گنگ و با امر حاضر بی­ حضور مواجه شده ­ایم. رسانه­ ها دیالوگ را از بین برده ­اند و امر حاضر را جایگرین حضور کرده ­اند. اصولاً شنونده و مخاطب چیزی برای عرضه ندارد و کاملاً منفعل است. به بیان هایدگر، هستی انسان بر زبان مبتنی است اما این هستی بسان امری اصیل در درجۀ اول در دیالوگ روی می­ دهد. متأسفانه ما فقط شنوندۀ جملات و گزاره ­های بی­ بنیان و تکراری هستیم و در این کنش ارتباطی، رگه­ ای از دیالوگ و جایگاه سوژه به چشم نم ی­خورد. آنچه که در جامعه باعث آلودگی بیشتر زبان شده است تأکید بر ارتباط به­ جای دیالوگ است.
جورج اورول در بخشی از مقالۀ «سیاست و زبان انگلیسی» که در سال 1946 به چاپ رسید معتقد بود که سیاستمداران با سخنان بی‌معنی، پر زرق و برق و مبهم زبان انگلیسی را از کارآیی انداخته‌اند و این زبان را بیمار و ناتوان می‌کنند. اورول به عدم دقت در ظرایف زبانی در نوشتار و همچنین نخ‌نماشدن عناصر زبانی در مطالب مطبوعاتی می‌پردازد. او همچنین ابهام یا نارسایی محض را، که به­ ویژه در یادداشت‌های سیاسی به­­ وفور دیده می­شود، نکوهیده و در این زمینه یک مثال درخصوص واژۀ دموکراسی ارائه می­دهد. وی معتقد است که نه تنها معنای عام و همه‌پذیری برای واژۀ دموکراسی وجود ندارد، بلکه از تلاش برای آفریدن یک معنای همه‌پذیر جلوگیری می‌شود. تقریباً در همه جای دنیا مردم بر این باورند زمانی که کشوری را دموکراتیک می‌خوانیم، در حقیقت آن کشور را ستایش کرده‌ایم. از همین رو طرفداران گونه‌های مختلف حکومت، ادعا می‌کنند حکومت‌شان دموکراتیک است و بیم آن دارند مبادا روزی معنای شفاف و مشخصی برای این واژه یافت شود و آنان در نهایت نتوانند دیگر از واژۀ دموکراسی بهره ­های لازم را ببرند.
اورول معتقد بود که زبان سیاسی زبانی است که از ابهام محض تشکیل شده است و در این حالت بزرگ‌ترین دشمن زبانِ روشن و رسا، فقدان صداقت است. زمانی که میان هدف‌های حقیقی و اهداف بیان‌ شده‌ شکافی عمیق دیده شود، از روی غریزه به عبارات بلند، اصطلاح‌های نخ‌نما و تکرار واژه­ها (نظیر آزادی، پیشرفت، عدالت و …) چنگ می‌زنیم. به بیان هاینریش بُل در داستان «آدم، کجا بودی؟»، این یک نوع خیانت به کلمات و واژگان است که موجب می­شود بسیاری از کلمات شریف، بی­ معنا و پوچ گردند. جای شگفتی نیست که امروزه زبان‌های آلمانی، روسی و ایتالیایی، به سبب وجود حکومت‌های تمامیت‌خواهی که در طی دهه ­های گذشته بر این کشورها حکم رانده‌اند، کیفیت نخستین خود را از دست داده‌اند و در این فضای کدر است که واژه، معنا را برمی­ گزیند و نه بالعکس.
البته باید متذکر شد زبان ثقیل، پرابهام و غیرشفاف اکثر مدیران کشور ریشه در همان مشی منشیانۀ قدیم و فاخرنویسی کاتبان قاجاری است و یکی از مظاهر سلطه­ جویی و استبداد دیوانی تلقی می ­شود. در حقیقت زبان اداری امروز کشور هنوز مؤلفه­ های بازماندۀ اقتدار نظام اداری قدیم و فاصله­ گذاری میان مردم و کارگزارانِ اداری و قرار گرفتنِ مباشرانِ بوروکراسی در موضع برتر را یدک می­ کشد. از این رو است که واژه­ ها و عباراتی نامأنوس و نامألوف در نامه­ نگاری­ ها جعل گردیده که  در کارکردهای واقعی زبان نمی گنجد. تعابیرِ برساخته‌، شلخته­ گویی و قلمبه­ سلمبه­­ گویی­ هایی مانند «ابتیاع فرمایید»، «اطلاع حاصل شد»، «امر به ابلاغ فرمایید»، «مُتمنی است»، و ده‌ها اصطلاح من­درآوردی دیگر، نه فقط به قصد درازنویسی و تکلف زبانی، بلکه مقصود اصلی از کاربرد این زبانِ دروغین و بی­ هویت، اعلام برتریِ نظام اداری و کارگزاران اداری بر دیگران است. حاصل این برتری­ جویی، تحقیر و از میدان به­ درکردنِ مردم و راندن آنان به موضع انفعال و تسلیم در برابر سلطۀ دیوانی است.
اورول برای رهایی از بیماری­ های زبانی­ ای همچون عتیقه­ نویسی، کلیشه ­انگاری، ژرف­ نمایی، درازنویسی و مجهول­ نویسی شش توصیه ارائه می­دهد که قطعاً این نکات برای زبانِ امروز ما نیز مفید و راهگشا است:
  • هیچ ­گاه از استعاره، تشبیه و دیگر آرایه‌های ادبی که در متن‌های مختلف با آنها برخورد داشته‌اید، استفاده نکنید.
  • هیچ­ گاه از واژگان بلند به جای واژگان کوتاه استفاده نکنید.
  • اگر می‌‌توان واژه‌‌ای را کوتاه کرد، حتماً کوتاهش کنید.
  • هیچ­ گاه جملۀ مجهول را جایگزین جملۀ معلوم نکنید.
  • هیچ­ گاه از عبارات خارجی، واژگان علمی یا واژه‌های تخصصی، در جایی که می‌توان از کلمه‌های روزمره بهره برد، استفاده نکنید.
  • آن­ زمان که گمان می‌کنید استفاده از این قوانین شما را به سمت چرندگویی می‌کشاند، آنها را کنار بگذارید.
البته در کنار تمام معضلات زبانی مرسوم ایرانیان باید به این نکته مهم اشاه کرد که چنین زبانی هم­ اکنون در فضای مجازی دچار آلودگی­ های دیگری نیز شده است. چالش­ های زبانی شبکه­ های اجتماعی و اصولاً فضای مجازی بر آلودگی زبانی گذشتۀ ما افزوده است. در کنار معضل ژرف­ نمایی هم اینک سطحی ­نگری نیز خودنمایی می­ کند. تعجیل در نوشتار بدون بازخوانی و همچنین معضل التقاط ساحت ­های زبانی به یک مسئلۀ بغرنج مبدل گشته است. به بیان ارسطو، یکی از مهمترین جنبه ­های زبان، توجه به سازگاری و هماهنگی میان موضوع و سبک زبانی است. استفاده از زبان فاخر برای موضوعات پیش ­پاافتاده و همچنین به­ کارگیری زبان محاوره و غیررسمی برای بیان موضوعات مهم و جدی از جمله آفاتی است که اینک در فضای مجازی به وفور دیده می­ شود. از طرفی دیگر، فرهنگ زبانی آغشته به شلخته­ گویی، کلیشه­ نگاری و مجهول­ نویسی ایرانیان اینک در فضای مجازی در حال بازتولید و تکثیر است که در این فضای نوین، خشونت­ های زبانی بیش از پیش بسط و گسترش یافته است. به نظر می ­رسد برای جلوگیری از زبان کلیشه ­ای و متکلف امروزی که محتوایش هم اغلب نامنسجم و غیرمنطقی است، باید به سراغ آزمایش ­های ذهنی رفت و با مدد از این نوع آزمایش ­ها سعی کنیم که قبل از ادای جملات، معنا و مصداق واقعی آنها را با نوعی اندیشیدن سنجشگرانه عجین کنیم تا موضوع و محتوا، وضوح و شفافیت لازم را پیدا کند. با تحلیل و بازاندیشی در فحوای جملاتمان یقیناً به زبانی طبیعی، منسجم، منطقی و نهایتاً پاکیزه نزدیک خواهیم شد.
منابع:
  • اورول، جورج (1392)،  چرا می نویسم؟ (ترجمۀ آناهیت کزازی)، تهران: نشر آیدین
  • بهاری، رضا (1391)، به زبان آدمیزاد (یادداشت­­ هایی در ستایش پاکیزه ­نویسی و نکوهش شلخته ­نگاری)، تهران: نشر نی.
  • واربرتن، نایجل (1388)، اندیشیدن، فرهنگ کوچک سنجش­ گرانه­ اندیشی (ترجمۀ محمدمهدی خسروانی)، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
  • لوفور، هنری (1393)، ضرب­آهنگ ­کاوی: فضا، زمان و زندگی روزمره (ترجمۀ آیدین ترکمه و آتوسا مدیری)، تهران: نشر رخ دادنو.
  • فراستخواه، مقصود (1394)، ما ایرانیان: زمینه­ کاوی تاریخ و اجتماعی خلقیات ایرانی، تهران: نشر نی.
(2012), The Art of Rhetoric, London: Harper Press