آثار ماکس وبر در مطالعات جامعه شناسی دین، سیاست، جامعه شناسی حقوق و دولت، فلسفۀ علوم اجتماعی، نظریۀ کنش اجتماعی، و فلسفۀ اخلاق تأثیر فراوانی داشته است به طوری که امروزه حتی برخی محققان از اصطلاح «پارادایم وبری» در علوم اجتماعی صحبت می کنند.
بی گمان یکی از ارکان اصلی نظریۀ ماکس وبر، مفهوم بوروکراسی است. وبر در حقیقت نخستین اندیشمندی بود که سازمانهای بوروکراتیک را تحلیل کرد که جزء ضرورری جامعۀ سرمایه داری صنعتی می دانست. او معتقد بود که بوروکراسی به اندازۀ ماشین برای اقتصاد مدرن اهمیت دارد، زیرا سرمایه داری برای موفقیت در بازار، ناچار است بر پایۀ کارایی، محاسبه پذیری، پیش بینی و کنترل تصمیم گیری کند (کیویستو، 1392: 83-84). وی بوروکراسی را به عنوان پدیده ای اجتماعی مطرح کرد و بر مکانیسم عملکرد سازمانها و اعمال قدرت آنها تمرکز داشت. بوروکراسی گاهی مثبت نگریسته شده (اصل تخصص، تقسیم کار، مشارکت، قابلیت پیشگویی و ثبات، جلوگیری از قدرت دلخواه و خارج از ضوابط و عقلایی بودن) و به عنوان شیوۀ مدیریت کلاسیک از آن استفاده شده است و گاهی نیز از جنبۀ منفی (خشکی مقررات، جمود شخصی، شیءشدگی و ابزارشدگی انسان، کمرنگ شدن اخلاق انسانی و اجتماعی، محدودیت های موجود در طبقه بندی، خودمحوری و ایجاد امپراتوری، هزینۀ کنترلها و نظارتها، استفاده بروکراتها از مقررات به نفع خود که همین امر موجب حفظ وضع موجود و عدم اصلاح می شود) تلقی شده است. دستاورد وبر آن بود که این مفهوم را از حوزۀ دولت به سایر قلمروهای سازمان اجتماعی بسط داد و بوروکراتیزه شدن را به عنوان یک روند غالب در جامعۀ جدید محسوب کرد و به عنوان یک نوع عام ساخت اجتماعی تعریف نمود.
از منظر وبر، کنترل صحیح بر کلیۀ امور سازمان، فقط با استقرار حکومت عقلانی با اختیارات منطقی ممکن است و اعتقاد به اصالت عقل و منطق در ادارۀ امور سازمانها، از مهمترین ضروریاتی است که همواره باید مدنظر قرار گیرد. بر اساس تفکرات وبر، قدرت ناشی از مقام بوده و اطاعت وجهی الزامی است که صرفاً به اعتبار برهانهای منطقی و عقلانی در افراد به وجود میآید. در چنین شرایطی، اطاعت مادون از مافوق تنها به این دلیل است که شاغل مقام فرماندهی، کلیۀ اختیارات خویش را بر اساس عقل و منطق به دست آورده است، بنابراین رعایت و به کاربستن آنها الزامی است. سلسله مراتب از مهمترین اصول بوروکراسی ایدهآل وبر است. سلسله مراتبی که اختیارات و وظایف اعضای سازمان را تبیین کرده و زمینۀ کنترل ساختیافته بر اعضای سازمان را فراهم میآورد. وجود چنین سلسله مراتب نظامیافتهای، از سوءاستفادههای شخصی پیشگیری کرده و زمینهای مناسب جهت بیطرفی اعضای سازمان به وجود میآورد.
بوروکراسی وبر، پیروی از مقررات و آییننامهها را ضروری دانسته و رهبران را ملزم میدارد از اصول فوق پیروی نمایند. از سوی دیگر اطاعت محض افراد سازمان از فرامین کتبی مافوق از دیگر مواردی است که در تفکرات ماکس وبر همواره مورد توجه بوده است.
شکل گیری نئووبریسم
نظریه های سیاسی بدون عامل محرک به وجود نمی آیند. اکثر نظریه های سیاسی درصدد این هستند تا برای بعضی از مشکلات واقعی و ملموس راه حلهایی ارائه دهند. در حقیقت، نظریه پردازان به تحقیق صرف بسنده نمی کنند. آنان به علت ضرورت عملی فهم آن دسته از مشکلات سیاسی، که موجد رنج شده اند و چه بسا افراد بسیاری را در چنبر خود اسیر کرده اند مجبور به طرح مسئله می شوند (اسپریگنز، 1394: 43). اصطلاح نئووبریسم نیز از سال 1970 به کار رفت، چنین حیاتی را در ادبیات علوم سیاسی، جامعه شناسی، تئوری سازمانها و همچنین در مدیریت عمومی و کسب و کار دارد. در واقع اگر بخواهیم از منظر الگوی اسپریگنز در کتاب «فهم نظریه های سیاسی» به این نظریه بنگریم، می توانیم بگوییم که نظریه نئووبریسم در واقع در اثر فربه شدن بوروکراسی و تنگ تر شدن قفس آهنین عقلانیت ابزاری و بحران های فساد اداری شکل گرفته است. این نظریه در پی شفاف سازی ساختارهای اداری و حذف تشريفات و افزايش سرعتالعمل در پاسخگویی به شهروندان است. تحلیل نئووبری بر «سازمان دولت» و روابط قدرت در سیستم های اداری و عقلانیت ابزاری تأکید دارد (Lynn, 2008: 3-4). اصطلاح نئووبری اغلب برای مطالعه سازمانها به کار می رود. فیلیپ سِلزنیک جامعه شناس از اصطلاح نئووبری بدین معنا بهره جست تا از پیش فرضهای وبری به عنوان نقطۀ عزیمتی برای معرفی و تبیین جنبۀ تاریک سازمانها استفاده کند و این نکته را روشن ساخت که سازمانها میتوانند توسط الگوهای غیررسمی و نامشروع قدرت و تصمیمگیری واژگون گردند. لذا عاملان، سیستم را طوری دستکاری خواهند کرد تا بتوانند از توانایی خود برای اهداف تنگ نظرانه استفاده ببرند و در نهایت کنش افراد به تسلط و کنترل مشترک مبدل خواهد شد که موجب ظهور طبقات اجتماعی متمایزی خواهد گردید.
در نظریۀ اجتماعی نئووبریها، تأکید بر تحلیلهای چندعلیتی و مقایسه ای مبتنی است که تمرکز بر تعامل میان عاملهای ساختاری و عقاید و نیات ذهنی است. معرفت شناسی نئووبریها متضمن فهمیدن آن چیزی است که در ذهن کنشگر میگذرد و این نیز متضمن فهمی از نظام های منطقی و نمادین یا فرهنگی است که کنشگر در آن زیست میکند. مطابق نظریۀ نهادگرایی جدید، سازمانها از دل بافتهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جوامع شکل میگیرند و در واقع نقش ذهنیت و آگاهی تاریخی مردم در شکل گیری نهادها بسیار موثر است. گرچه ممکن است در نهایت همۀ سازمانها، کارکرد مشابهی داشته باشند اما فرایند تکامل و شکل گیری آنان متفاوت خواهد بود.
در حوزۀ توسعه نیز، نئووبری ها برخلاف مارکسیستها، معتقد هستند که جوامع از تعداد بیشماری عناصر مستقل تشکیل شده اند که این بحث توجهات را به منابع قدرت و ساختارهای قدرت معطوف می سازد. رویکرد نئووبریها در واقع توجه هم به سیاستهایی است که مورد حمایت دولت است و – هم به صورت گسترده تر – معطوف به سیاستهایی است که از منافع اقتصادی مستقل می باشند (Kirby, 2000: 462).
از طرف دیگر باید در نظر داشت در نظریه نئووبریسم، دموکراسی از عناصر بیشتر و گاه پیچیده تری نسبت به گذشته تشکیل می گردد، چراکه اینک ما با پدیده هایی نظیر چندپارچگی دولت و طبقات اجتماعی روبرو هستیم و از سویی دیگر، نقش هنجارها و ارزشهای فرهنگی جوامع بر عوامل سیاسی و اجتماعی جوامع بیشتر شده است. به بیان تاکیس فوتوپولوس اندیشمند یونانی معاصر، دموکراسی اینک شامل اضلاع متعدد و نوینی شده است و متضمن نظامی است که از برایند دموکراسی کلاسیک، سوسیالیستهای آزاد یخواه و جنبش های اجتماعی جدید (از جمله مباحث زیست محیطی) شکل می گیرد. از دیدگاه هرمنوتیک نوین و آراء متفکری نظیر اریک دانلد هیرش، گرچه معنای لفظی دموکراسی شاید همیشه ثابت باشد و به یک چیز خاص اطلاق گردد، اما شواهد آن معنا در هر دورهای و بنا به دگرگونی ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جوامع و همچنین ذهنیت کنشگران مختلف، قطعاً متفاوت خواهد بود.
نئووبریسم و بوروکراسی
توجه به ظهور، توسعه و عقلانی شدن یک سپهر خاص فرهنگی و یا ظهور طغیان های فرهنگی در مقابل فرایند عقلانی شدن فرهنگ از جمله مواردی است که در تفکر وبر و متفکران بعد از او پدید آمده است (Stones, 2008: 73-74). در واقع نئووبریها در تلاش اند تا نسبت به نقش ذهنیت کنشگران در تعاملات اجتماعی و سیاسی ای تاکید داشته باشند چراکه معتقدند نقش آگاهی و ذهنیت به دلیل ساختارهای بروکراتیک تضعیف شده است. وبر اغلب در توصیف بوروکراسی از انگاره ماشین استفاده میکرد. در این نظریه، افراد به چرخ دنده های کوچک ماشین تبدیل می شوند و حس فردیت، خلاقیت و آزادی خود را از دست میدهند. در واقع، تأکید افراطی نسبت به قوانین و مقررات و تبعیت كوركورانه از تصمیمات و اقدامات تكراری كه از قبل اتخاذ شده اند موجب ماشینی شدن انسانها می شود و باعث محو شدن ساختارهای غیررسمی و نقش گروههای غیررسمی شده است. مکانیزه شدن و بوروکراتیک شدن هم موجب ایجاد یک نظام اقتصادی بسیار مولد میشود که پیشتر غیرقابل تصور بوده است و هم در ساختن قفس آهنین هم داستان هستند. سازمانهای بوروکراتیک، به بیان وبر، مشغول ساخت قفس های آینده هستند که در آنها شاید انسانها همانند دهقانان در مصر باستان باشند؛ یعنی تسلیم و بی قدرت. آنچه که این دسته از متفکران در جستجوی آن هستند افزایش روحیۀ اصلاح و انعطاف پذیری سیستمی است. از این رو، برای مثال در کشورهای اسکاندیناوی، آمبودسمان (ombudsman) به شکل بسیار گسترده ای در حال افزایش است. این مفهوم که در زبان سوئدی به معنای «نماینده» است، در واقع به فرد یا مجموعه ای غیرجانبدار گفته میشود که وظیفه دارد به عنوان نمایندۀ عموم مردم، موارد نقض حقوق افراد توسط دولت یا نهادها و شرکتهای مختلف را بررسی و بازرسی کند. این وظیفه معمولاً توسط دولت یا پارلمان به آمبودسمان محول میشود اما متضمن استقلال عمل بسیاری برای او است.
ويژگي اين نوع رسيدگي غيرقضايي و آمبودسماني، عدم تشريفات و افزايش سرعتالعمل در به نتيجه رسيدن شكايات است. این نهاد شکایتها را دریافت میکند و مورد تحقیق و بررسی قرار میدهد و سپس براساس قوانین و مقررات خود رهنمودهای لازم را به مسئولان ارائه میدهد. به عبارتی دیگر، آمبودسمان یک نوع ضمانت اجرایی غیرقضایی برای نظارت بر حسن اجرای قانون در کشور و دستگاه دولت و حمایت از حقوق و آزادیها است که تحت کنترل سازمان دولت نیست و می تواند فارغ از چارچوب های خشک و گاه ناکارآمد دولت، برخی گره های دستگاه دولت را بگشاید و با شفافیت بالا، پاسخگوی نیازهای عموم باشد.
دولت نئووبری
شاید هیچ گاه در طول تاریخ علم سیاست و جامعه شناسی، این ایدۀ معروف هگل که بشر همۀ هستی اش را مدیون دولت است، چنین به پرسش و چالش کشیده نشده است. آن نگاه تام و ایده آل از مفهوم دولت اینک با سوالهای جدی ای روبروست که به ویژه حاصل تجارب بشری و سازمانی یکصد سال گذشته است. دولت در مفهوم کلاسیک علم سیاست، قدرت عمومی فائق بر حکام و اتباع است که نظم و استقرار زندگی سیاسی را در یک سرزمین تضمین می کند. دولت متضمن معنای نظم اجتماعی است که در آن شهروندان وحدت می یابند. البته افراد به حکم زور و اجبار وحدت نمی یابند بلکه استقرار سرشت عقلانی قدرت عمومی در اذهان فردی موجب وحدت آنها می شود. وجود دولت نه تنها مبین وجود مجموعه ای از نهادهاست بلکه حاکی از وجود نگرشها و شیوه های اعمال و رفتاری است که مختصراً مدنیت خوانده می شوند و به حق جزئی از تمدن به شمار می آیند (وینست، 1392: 17 و 313 و 321).
اصطلاح نئووبری معمولاً به کاربرد اصول وبری برای دولت یا سازمان مدرن اشاره دارد. اصطلاح دولت نئووبری توسط کریستوفر پولیت و گیرت بوکائرت در سال 2004 در ویرایش دوم از کتاب پیشگامانه خود، «اصلاح مدیریت عمومی» معرفی شد. دولت نئووبری اشاره به سیستمهای اداری (وبری) سنتی دارد که در روند نوسازی هستند اما در حفظ کیفیت خدمات عمومی کوشا هستند. دولت نئووبری در اصل به عنوان یک مفهوم توصیفی بر اساس شواهد تجربی از اصلاحات مدیریت عمومی در نظر گرفته میشود. دولت نئووبری به طور ویژه با آن دسته از تئوریهایی در ارتباط هست که با مفهوم دولت مرکزی مرتبط میباشند. دولت نئووبری در قاموس فکری کریستوفر پولیت و گیرت بوکائرت تلاش در جهت مدرن سازی بوروکراسی سنتی از طریق حرفه ای شدن، کارآمدتر شدن و ارتباط بهتر و دوستانه تر با شهروندان است.
البته باید متذکر شد که این مدل در واقع خاص دولتهای رفاه نسبتاً موفق نظیر فرانسه، آلمان، و اروپای شمالی است، لذا این مدل را نمی توان به صورت فراگیر در نظر گرفت (Pollitt & Bouckaert: 2011: 14). در واقع دولت نئووبری از دل دولتهای لیبرالی سربرمی آورد. البته احتمالا ارگان هایی به صورت منفرد و جداگانه در جوامع در حال توسعه نیز از برخی عناصر این مدل پیروی کنند. برای مثال در ایران برخی بانک های خصوصی با تغییر دکوراسیون شعب خود و تغییر ساختار مواجهه با اربابان رجوع سعی داشته اند تا فضای متصلب و خشک بوروکراسی را در حد امکان درهم شکنند تا مشتریان حس صمیمانه تری با متصدیان و کارمندان پیدا کنند. در واقع چنین ارگانهایی درصدد آن هستند تا همگام با تغییر فرآیندهای ارائه خدمات به مشتریان خود، حس رضایت و راحتی بیشتری برای آنان فراهم نمایند. همچنین توجه به دولت الکترونیکی که چندسالی است در ایران مورد توجه و تأکید قرار گرفته است بخش کوچکی از پروژۀ دولتهای نئووبری است. دولت الکترونیکی موجب کاهش بوروکراسی و تشریفات دست و پاگیر مرسوم در سازمانهای دولتی خواهد شد و به یکی از مهمترین انتظارات شهروندان که همان دریافت به موقع اطلاعات مورد نیاز است، یقیناً پاسخ مناسبی داده خواهد شد. افزایش شفافیت و جوابگویی در دولت الکترونیک فرصت مشارکت فعالتر شهروندان در فرایندهای سیاسی را به همراه خواهد داشت و تصمیمگیری های دولت را به صورت مؤثری بهبود می بخشد. به طور خلاصه می توان گفت که در نظریۀ نئووبریسم، دولت کاملاً مشارکتی می گردد و فرایند انعطاف پذیری دولت تا حصول حذف کامل نظارت دولت بر جمیع ساحتهای مختلف جوامع پیش خواهد رفت.
در حقیقت، نئووبریها وقتی پیرامون دولت بحث می کنند، دیگر بر مفهوم government به معنای کلاسیک آن توجهی ندارد بلکه بر governance و یا مدیریت عمومی و حتی اصلاح مدیریت عمومی (در گام های بعدی) تأکید دارند. بدین معنا که کنترل مطلق و نظارت همه جانبه و یا حتی نسبی (لیبرالی) محلی از اعراب نخواهد داشت و صرفاً نظارت و ادارۀ تعدیل شده مورد نظر است؛ نظیر ادارۀ مسائل مرتبط با تأمین امنیت داخلی.
به طور مجمل می توان استدلال کرد که پژمرده شدن روحیۀ پرسشگری در ساحتهای اجتماعی و سیاسی جدید و همچنین صرف هزینه های زیاد برای کنترل و نظارت از سوی دولت (دولت کاذب فربه شده) موجب شده که مباحث جدی ای برای تنقیح این شکل از اداره و کنترل دولتی به وجود آید. به بیان مارشال مک لوهان، نظریه پرداز علوم ارتباطی، ابتدا انسان ابزارها را میسازد و سپس این ابزارها هستند که انسان را می سازند و در جهان امروز می توان گفت که بوروکراسی موجود که ساخته و پرداختۀ بشر است، آنچنان عظیم الجثه شده که فردیت را به طور جدی مخدوش ساخته است. لذا در این مسیر قطعاً برخی مدلهای نظریۀ نئووبریسم می تواند راهگشا و روشنی بخش مسائل و گره های اجتماعی و فرهنگی معاصر باشد.
منابع:
اسپریگنز، تامس (1394)، فهم نظریه های سیاسی، (ترجمۀ فرهنگ رجایی)، تهران: نشر آگه.
کیویستو، پیتر (1394)، اندیشههای بنیادی در جامعهشناسی (ترجمۀ منوچهر صبوری)، تهران: نشر نی.
وینسنت، اندرو (1392)، نظریه های دولت (ترجمۀ حسین بشیریه)، تهران: نشر نی.
Kirby, M. (2000), Sociology in Perspective, Oxford: Heinemann.
Lynn, L. E. (2008), “What is a Neo-Weberian State? Reflections on a Concept and its Implications”, The University of Chicago.
Pollitt, C. & Bouchaert, G. (2011), Public Management Reform, Oxford University Press.
Stones, R. (2008), Key Sociological Thinkers, New York: Palgrave Macmillan.