مقاله «چندین سیاست» نوشته ژیل دلوز نویسنده و متفکر فرانسوی در واقع تلاشی است برای اینکه نشان دهد افراد یا گروه ها از خطوطی ساخته شده اند که عبارتند از خطوط منقطع، منعطف و جاذبه یا سرعت. دلوز در این مقاله از روش شناسی فوکو بهره می برد. ما چه افراد باشیم و چه گروه ها از خطوط ساخته شده ایم و این خطوط ماهیتاً بسیار متنوع اند. از نظر دلوز در همه چيز خطوطي از مفصل بندي و شرحه شرحه بودن وجود دارد. این خطوط عبارتند از:
-
خط منقطع سفت و سخت، نظیر خانواده – حرفه، شغل – تعطیلات، خانواده – و بعد مدرسه – و بعد ارتش – و بعد کارخانه – و بعد بازنشستگی.
-
خطوط منقطع منعطف: آنان تغییرات و اصلاحات کوچک را ردگیری می کنند، راه های انحرافی می سازند، فراز و نشیب ها را طرح می زنند اما علی رغم همه اینها دقتشان کمتر از خط منقطع نیست. بر این خط، اتفاقات زیادی ممکن است رخ دهد – شدنها (متفاوت شدنها)، خرده شدن ها که حتی ضرباهنگ شان با ضرب آهنگ تاریخ ما یکی نیست.
-
خط جاذبه یا سرعت یا گسست: ما را به مقصدی ناشناخته و از پیش ناموجود می برد. و شاید بسیاری این خط را نداشته باشند. این خط جان رقصنده است که به پیش میرود و در مسیر منفک ساختن خود حرکت می کند.
وی به نقش خط سوم در تاریخ و اجتماع می پردازد. ماجراجویی های جغرافیایی بزرگ تاریخ خطوط گریز هستند و همچنین سفرهای اکتشافی با پای پیاده. همیشه بر یک خط گریز است که می توانیم خلق کنیم. دلوز این را نیز مطرح می کند که نظام استبدادی خط گریز را سد می کند در حالی که این خط سوم عنصر اصلی شکل دهنده سیاست است. سیاست همان تجربه فعال است.
خطرات خط ها:
-
خط منقطع سفت و سخت نه فقط به روابط ما با دولت شکل می دهد بلکه با تمام مسیرهای قدرت که بر بدن های ما کار می کند با تمام ماشین های صفر و یک که به بریدن ما مشغولند، با تمام ماشین های انتزاعی که ما را در رمزگذاری مفرط می کنند در ارتباط است.
-
خطرات خط نوع دو بسیار ظریف، پراکنده و ملکولی است. جماعت های ادیپی کوچک جایگزین اودیپ خانوادگی شده اند. روابط سیال زور مسیرهای اعمال قدرت را تصرف کرده است. ترک ها جای انقطاع ها را گرفته اند. ما با میکروفاشیسم هایی روبروایم که در عرصه اجتماعی حضور دارند بی آنکه ضرورتاً در هیچ یکی از دستگاه های مشخص دولت متمرکز گردند. ما سواحل انقطاع سفت و سخت را پشت سر گذاشته ایم اما قدم به رژیمی گذاشته ایم که درصد سازمان یافتگی اش کمتر نیست. رژیمی که در آن هر کس در سیاهچاله اختصاصی اش فرو می رود و در همین چاله خطرناک می شود.
-
خطوط گریز که بیشترین شیب را دارند ناگهان ممکن است سد شوند، منقطع شوند و به درون سیاهچاله ها بلغزند. خطر خاص دیگری هم وجود دارد و آن هم خطر بدل شدن به خطوط امحاء، خطوط ویرانی، نابودی خود و دیگران است.
مشخصه موقعیت ما، بودن هم زمان ورای این وجه از دولت و درون آن است. ورای دولت های ملی، تکوین یک بازار جهانی، تکوین قدرت کمپانی های چندملیتی، بسط سرمایه داری به کل بدنه اجتماعی همگی به وضوح ماشین انتزاعی عظیمی ساخته است که جریان های پولی، صنعتی و تکنولوژیک را کدگذاری مفرط می کند. در همین حال ابزارهای استثمار، کنترل و نظارت بیشتر، ظریف و پیچیده یا به معنای دقیق مولکولی می شوند.